مهدي سهيلي:
ای آنکه بر آینه نظر دوخته داری دانم که غم یار و دل سوخته داری
جز چشم تو بر سوز نهانت نزند آب با غیر مگو گر دل افرووخته داری
باخویش بیاميز و ز بیگانه بپرهیز آسوده تویی گر که لب دوخته داری
با سعی و هنر گر که نیازت به کسی نیست گنجیست که در زیر سر اندوخته داری
|