دلنوشته‌هاي دلنشين
دلنوشته‌هاي دلنشين


تا تو نگاه مي كني

شهريار:

 

تا تو نگاه می کنی کارمن آه کردن است   

ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

 

شب همه بی تو کار من، شکوه به ماه کردن است

روز ستاره تا سحر، تیره به آه کردن است

 

متن خبر که یک قلم ،بی تو سیاه شد جهان

حاشیه رفتنم دگر ، نامه سیاه کردن است

 

چون تو نه در مقابلی، عکس تو پیش رو نهم

این هم از آب و آینه خواهش ماه کردن است

 

ای گل نازنین من، تا تو نگاه می کنی

لطف بهار عارفان، در تو نگاه کردن است

 

لوح خدانمایی و آینۀ تمام قد

بهتر از این چه تکیه بر، منصب و جاه کردن است؟

 

ماه عبادت است و من با لب روزه دار از این

قول و غزل نوشتنم، بیم گناه کردن است

 

لیک چراغ ذوق هم اینهمه کشته داشتن

چشمه به گل گرفتن و ماه به چاه کردن است

 

من همه اشتباه خود جلوه دهم که آدمی

از دم مهد تا لحد، در اشتباه کردن است

 

غفلت کائنات را جنبش سایه ها همه

سجده به کاخ کبریا، خواه نخواه کردن است

 

از غم خود بپرس کو با دل ما چه می کند؟

این هم اگرچه شکوۀ شحنه به شاه کردن است

 

عهد تو ‘سایه’ و ‘صبا’ گو بشکن که راه من

رو به حریم کعبۀ ‘لطف اله’ کردن است

 

گاه به گاه پرسشی کن که زکات زندگی

پرسش حال دوستان گاه به گاه کردن است

 

بوسه تو به کام من، کوهنورد تشنه را

کوزۀ آب زندگی توشه راه کردن است

 

خود برسان به شهریار، ای که در این محیط غم

بی تو نفس کشیدنم، عمر تباه کردن است


 

گوهرفروش

شهريار:

یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم

تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز
من بیچاره همان عاشق خونین جگرم

خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام
جرمم این است که صاحبدل و صاحبنظرم

منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی
هوس عشق و جوانیست به پیرانه سرم

پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت
پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم

عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر
عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم

هنرم کاش گره بند زر و سیمم بود
که به بازار تو کاری نگشود از هنرم

سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم

تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم

تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس
خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم

از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر
شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم

خون دل موج زند در جگرم چون یاقوت
شهریارا چه کنم لعلم و والا گهرم


 

چون تو بيايي

غزل سعدی :

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی

عهد نابســـتن از آن به که ببندی و نپایی

دوســـتان عیب کنندم که چرا دل بتو دادم

باید اول بتو گفتن که چنین خوب چرایی

ای که گفتــی مرو اندر پی خوبـــان زمانه

ما کجـــــائیم در این بهر تفکر تو کجـــایی

عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت

همه سهـــل است تحـــمل نکنم بار جـــدایی

حلقــه بر در نتــــوانم زدن از بیم رقیبـــان

این توانـــم که بیــایم ســر کویت بگدایــــی

آن نه خال است و زنخدان و سر زلف پریشان

که دل اهل نظر برد که سریست خدایی

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم

چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

شمع را باید از این خانه برون بردن وکشتن

تا که همسایه نداند که تو در خانه ی مایی

 کشتن شمع چه حاجت بود از بیم رقیبان

پرتو روی تو گوید که تو در خانه ی مایی

 پرده بردار که بیگانه خود آن روی نه بیند

تو بزرگی و در آئینه ی کوچک ننمایی

 سعدی آن نیست که هرگز ز کمند تو گریزد

که بدانست که در بند تو خوشتر ز رهایی

 

تضمین از شهریار :

ای که از کلک هنر نقش دل انگیز خدایی

حیف باشد مه من کاین همه از مهر جدایی

گفته بودی جگرم خون نکنی باز کجایی

«من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی

عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی»

 

مدعی طعنه زند در غم عشق تو زیادم

وین نداند که من از بهر غم عشق تو زادم

نغمه ی بلبل شیراز نرفته است زیادم

«دوستان عیب کنندم که چرا دل بتو دادم

باید اول بتو گفتن که چنین خوب چرایی»

 

تیر را قوت پرهیز نباشد ز نشانه

مرغ مسکین چه کند گر نرود از پی دانه

پای عاشق نتوان بست به افسون و فسانه

« ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه

ما کجائیم در این بحر تفکر تو کجایی»

 

تا فکندم بسر کوی وفا رخت اقامت

عمر، بی دوست ندامت شد و با دوست غرامت

سر و جان و زر و جاهم همه گو، رو به سلامت

«عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت

همه سهل است تحمل نکنم بار جدایی»

 

درد بیمار نپرسند به شهر تو طبیبان

کس  درین شهر ندارد سر تیمار غریبان

نتوان گفت غم از بیم رقیبان به حبیبان

«حلقه بر در نتوانم زدن از بیم رقیبان

این توانم که بیایم سر کویت بگدایی»

 

گِرد گلزارِ رخ تست غبار خط ریحان

چون نگارین خطِ تذهیب بدیباچه قرآن

ای لبت آیت رحمت دهنت نقطه ایمان

«آن نه خال است و زنخدان و سر زلف پریشان

که دل اهل نظر برد که سریست خدایی»

 

هر شب هجر بر آنم که اگر وصل بجویم

همه چون نی بفغان آیم و چون چنگ بمویم

لیک مدهوش شوم چون سر زلف تو ببویم

«گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم

چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی»

 

چرخ امشب که بکام دل ما خواسته گشتن

دامنِ وصل تو نتوان برقیبان تو هشتن

نتوان از تو برای دل همسایه گذشتن

«شمع را باید از این خانه برون بردن و کشتن

تا که همسایه نداند که تو در خانه ی مایی»

 

سعدی این گفت و شد ازگفتهِ خود باز پشیمان

که مریض تب عشق تو هدر گوید و هذیان

بشب تیره نهفتن نتوان ماه درخشان

«کشتن شمع چه حاجت بود از بیم رقیبان

پرتو روی تو گوید که تو در خانه ی مایی»

 

نرگس مست تو مستوری مردم نگزیند

دست گلچین نرسد تا گلی از شاخ تو چیند

جلوه کن جلوه که خورشید بخلوت ننشیند

«پرده بردار که بیگانه خود آن روی نه بیند

تو بزرگی و در آئینه ی کوچک ننمایی»

 

نازم آن سر که چو گیسوی تو در پای تو ریزد

نازم آن پای که از کوی وفای تو نخیزد

شهریار آن نه که با لشکر عشق تو ستیزد

«سعدی آن نیست که هرگز ز کمند تو گریزد

که بدانست که در بند تو خوشتر ز رهایی»


 

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد



در اين وبلاگ حرف دل عاشقان و دلدادگان را به زبان شعر، از زبان شاعران بيان خواهيم كرد.

دوستان مي‌توانند شعرهاي مورد نظر خودشان را برايمان بفرستند تا با ذكر نامشان در سايت درج گردد، شما ميتوانيد شعر مورد نظر خودتان را به هر شخصي اهدا كنيد.

همچنين مي‌توانيد در وبلاگ عضو شويد تا شعرهاي جديد وبلاگ به ايميلتان ارسال شود.

در پايان ميگم در بخش دست نوشته هاي شبگرد، دست نوشته‌هاي خودم را به اشتراك ميگدارم. اگر خوانديد نظر بدهيد و اگر خواستيد در وبلاگتون و يا جاي ديگر از آن‌ها استفاده كنيد خواهشا با ذكر منبع باشد



نازترین عکسهای ایرانی

 

عاشقانه
هزليات
سخني با خود
مناسبتي
دست نوشته‌هاي شبگرد
اشعار ترکی

 

شبگرد

 

مهر 1394
تير 1394
فروردين 1394
اسفند 1393
دی 1393
آذر 1393
آبان 1393
مهر 1393
شهريور 1393
خرداد 1393
ارديبهشت 1393

 

خون
گؤزیوه
اولابیلمز
قلبی داغلی
نه وار؟
آزربایجان سنه سلام سویله رئم
اوز سئوگیلیم
تارچی
سنی من چوخ سئویرم
اهل خراباتم
تنها تو می مانی
پنج وارونه چه معنا دارد
دلم آشفته آن مايه ناز است هنوز
آهنگ جنون
آتـش ِ عـشق
آتشی در سایهء مژگان من
ماه تابان
متن آهنگ یكی هست از مرتضی پاشایی
کلید طلسم
تبعید

 


 تبادل لینک هوشمند 

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان دلنوشته‌هاي دلنشين و آدرس DNDN.lxb.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





ابزار وبلاگ
خرید لایسنس نود32
از روزگار خسته ام
دختر غمگین
کتابخانه الکترونیکی
همسفر
♂ عاشقانه های شرجی ♀
شارژ سيم كارت
لذت تنهايي
گیسو55
دهكده عشق
يه دخي تنها
♥نغمه تنهایی♥
حرف ها از ته دل
عاشقانه
gps ماشین ردیاب
دیلایت فابریک
ازدواج موقت
جلو پنجره لیفان ایکس 60
درگاه پرداخت

 

شارژ همراه اول
شارژ ايرانسل
حمل و ترخیص لباس از چین به ایران
حمل و ترخیص لنج دبی
جلو پنجره لیفان ایکس 60
ارتباط تصویری و دوست یابی
سفارش آنلاین قلیون

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 

.: Weblog Themes By www.NazTarin.Com :.


--->