شيخ عطايي:
یک نظر بر یار کردم، یار نالیدن گرفت
یک نظر بر ابر کردم، ابر باریدن گرفت
یک نظر بر باد کردم، باد رقصیدن گرفت
یک نظر بر کوه کردم، کوه لرزیدن گرفت
تکیه بر دیوار کردم، خاک بر فرقم نشست
خاک بر فرقش نشیند، آنکه یار از من گرفت
رنگ زردم را ببین، برگ ِ خزان را یاد کن
با بزرگان کم نشین، اُفتادگان را یاد كن
مرغ ِ صیاد تو اَم، افتاده ام در دام ِ عشق
یا بکش یا دانه ده، یا از قفس آزاد کن
ابر اگر از قبله خیزد، سخت باران می شود
شاه اگر عادل نباشد، مُلک ویران می شود
یک نصیحت با تو دارم، تو به کس ظاهر مکن
خانه یِ نزدیک دریا زود ویران میشود
یار ِ من آهنگر است و دم ز خوبان می زند
دم به دم آتش به جان مستمندان می زند
طاقت هجران ندارد، قلب پاکش نازکست
گه به آب و گه به آتش، گه به سندان میزند
|